تنهايي خيلي سخته ولي از اون بدتر وقتيه كه دور و برت پر آدم باشه ولي احساس تنهايي خفه ات كنه
Wednesday, December 31, 2008
Monday, December 29, 2008
Sunday, December 28, 2008
Saturday, December 27, 2008
خوشبختي
اصلا دلم نميخواد اينو بگم ولي بيشتر وقتها احساس ميكنم كه خوشبخت نيستم و فقط دارم اداي خوشبختها را در ميارم
Saturday, December 20, 2008
Thursday, December 18, 2008
ني ني
ني ني را خيلي دوست دارم. از لحظاتي كه باهاش هستم لذت ميبرم. ولي بعضي وقتا خيلي خيلي خسته ميشم. دلم ميخواد يك كم بيشتر بخوابم و يا وقتي كه گرسنه هستم بتونم غذا بخورم كه معمولا نميشه. بايد تمام كارهام را با او تنظيم كنم. سير كه شد من غذا بخورم . جاش كه تميز شد به خودم برسم. وقتي خوابيد به خونه برسم .
ولي بعضي وقتا موقع خوابيدنش ميشينم و نگاش ميكنم و با خودم فكر ميكنم. حالا كه راحت خوابيده به اميد منه ميدونه كه مواظبش هستم ميدونه كه سيرش ميكنم ميدونه كه گرم نگهش ميدارم ميدونه كه تميز ميمونه و اون وقته كه سعي ميكنم به خستگي دايمي ام غلبه كنم و به وظايف مادري ام برسم
Tuesday, December 16, 2008
Subscribe to:
Posts (Atom)