Wednesday, December 31, 2008

تنهايي



تنهايي خيلي سخته ولي از اون بدتر وقتيه كه دور و برت پر آدم باشه ولي احساس تنهايي خفه ات كنه


Monday, December 29, 2008

روزمرگي



دچار روزمرگي شديد شدم


Sunday, December 28, 2008

دل



يه چيزي اون ته ته دلم شكسته كه حالا حالاها خوب نميشه


Saturday, December 27, 2008

خوشبختي



اصلا دلم نميخواد اينو بگم ولي بيشتر وقتها احساس ميكنم كه خوشبخت نيستم و فقط دارم اداي خوشبختها را در ميارم


Saturday, December 20, 2008

يادگاري



خيلي دلم ميخواد بدونم تو هم مثل من با دقت از يادگاري هات نگهداري ميكني يا نه


Thursday, December 18, 2008

ني ني



ني ني را خيلي دوست دارم. از لحظاتي كه باهاش هستم لذت ميبرم. ولي بعضي وقتا خيلي خيلي خسته ميشم. دلم ميخواد يك كم بيشتر بخوابم و يا وقتي كه گرسنه هستم بتونم غذا بخورم كه معمولا نميشه. بايد تمام كارهام را با او تنظيم كنم. سير كه شد من غذا بخورم . جاش كه تميز شد به خودم برسم. وقتي خوابيد به خونه برسم .

ولي بعضي وقتا موقع خوابيدنش ميشينم و نگاش ميكنم و با خودم فكر ميكنم. حالا كه راحت خوابيده به اميد منه ميدونه كه مواظبش هستم ميدونه كه سيرش ميكنم ميدونه كه گرم نگهش ميدارم ميدونه كه تميز ميمونه و اون وقته كه سعي ميكنم به خستگي دايمي ام غلبه كنم و به وظايف مادري ام برسم


Tuesday, December 16, 2008

خاطرات



خاطرات بد به مدت طولاني درذهنم باقي ميمانند و خاطرات خوب فراموش ميشوند


Wednesday, December 3, 2008

اعتماد



ديگه نميخوام به هيچ مردي اعتماد كنم‏‏ فقط ميخوام براي دخترم زندگي كنم كه اونم متاسفانه بالاخره يه روز به خاطر يه مرد ديگه منو ترك ميكنه


دليل



اصلا ازت انتظار نداشتم ولي اميدوارم دليل خوبي براي كارت داشته باشي