Thursday, February 23, 2012

در جواب ِ دخترم که پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟

شعری از فریده حسن زاده:

در جواب ِ دخترم که پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟

زيرا سال‌هاي جنگ بود

و من نيازمند ِ عشق بودم

براي چشيدن ِطعم آرامش.

زيرا بالاي سي سال داشتم

و مي ترسيدم از پژمردن

پيش از شکفتن و غنچه دادن.

زيرا طلاق واژه اي ست

تنها براي مرد و زن

نه براي مادر و فرزند.

زيرا تو هرگز نمي‌تواني بگويي:

مادر ِ سابق ِ من

حتي وقتي جنازه‌ام را تشييع مي کني.

و هيج چيز، هيچ چيز در اين دنيا نمي تواند

ميان ِ مادر و فرزند جدايي افکند

نفرت يا مرگ حتي.

و تو بيزاري از من

زيرا تو را به دنيا آورد ه ام

تنها به خاطر ِ ترسم از تنها ماندن

و هرگز مرا نخواهي بخشيد

تا زماني که خود فرزندي به دنيا آوري

ناتوان از تاب آوردن ِ خاکستر ِ سوزان ِ

روياهاو آرزوهاي دور و درازت


***

Monday, February 13, 2012

HAPPY VALENTINE DAY ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ازت متنفرم

هر وقت که بهت نیاز دارم کنارم نیستی
هر وقت که می خوام ببینمت وقت نداری
هر وقت خیلی دلتنگتم در دسترس نیستی
.
.
.
اما
.
.
.

I L❤VE YOU for ever

.

Tuesday, February 7, 2012

من و تو

دلم میخواد از همه کس و همه چیز فرار کنم و فقط به آغوش تو پناه بیارم و تو منو با خودت ببری . جایی بریم که هیچ کس ما رو نشناسه و فقط خودمون دوتا باشیم و عشقمون . زندگی خیلی کوتاهه و ما تمام این سالها فقط در حسرت همدیگر زندگی کردیم و من خیلی خیلی خسته ام. از همه کس و همه چیز و همه جا ، از اینکه همیشه ازت دور باشم و تنها با خاطراتت زندگی کنم و فقط تو رویاهام ببینمت. میخوام تو رو داشته باشم و با تمام وجودم احساست کنم و بوی تنت رو حس کنم و گرمی سر انگشتات منو نوازش کنه. آیا این توقع زیادیه که از زندگی دارم؟

.

نداشتن

نداشتن تو يعني ديگري تو را دارد... نميدانم نداشتنت سخت تر است يا تحمل اين که ديگري تو را دارد

.