وقتی نی نی بعد از حموم کردن کنارم میخوابه و من بغلش می کنم و موهای فرفری اش رو بو میکنم ،بوی شامپوی بچه برام حس مخلوطی از عشق و امنیت و خوشبختی به همراه میاره
.
Monday, November 29, 2010
Saturday, November 27, 2010
PMS
خسته و بیحوصله هستم . حتی حوصله خودم رو هم ندارم تا برسه به دیگران. همش دلم میخواد بخوابم و یا یه جا دراز بکشم و کاری نکنم. کسی باهام حرف نزنه و ازم نخواد که کاری براش انجام بدم اصلا هم سر و صدا دور و برم نباشه.
آره ...ماهی یه بار اینجوری میشم و تا چند روز هم طول می کشه... دیگه از دست خودم خسته شدم
.
آره ...ماهی یه بار اینجوری میشم و تا چند روز هم طول می کشه... دیگه از دست خودم خسته شدم
.
Saturday, November 13, 2010
چی؟
ادیتور رو باز می کنم و می بندم
نمیدونم چی بگم
چی برات بنویسم
بجز دوستت دارم و دلم برات تنگ شده چی می تونم بنویسم
.
نمیدونم چی بگم
چی برات بنویسم
بجز دوستت دارم و دلم برات تنگ شده چی می تونم بنویسم
.
Monday, November 1, 2010
تولدت مبارک عزیزم
امروز تولدت بود. کلی نقشه داشتم که همش باطل شد. می خواستم برات شکلات و هدیه بگیرم و بیام دیدنت سر کارت و بعدش هم بریم با هم ناهار بخوریم و یه روز خاطره انگیز و کاملا دوستانه با هم داشته باشیم ولی برام مهمون اومد و مجبور شدم تو خونه بمونم و آشپزی کنم و فقط بهت زنگ بزنم و تبریک بگم
.
.
Friday, October 29, 2010
Wednesday, October 27, 2010
دندون پزشک
کاش دندون پزشک بودی. اون وقت میتونستم به ازای هر کدوم از 28 تا دندون هام بارها بیام پیشت
.
.
Thursday, October 21, 2010
درد دل
دلم میخواد ساعتها کنارت بشینم و دستهات رو تو دستام بگیرم و سرمو رو شونه هات بزارم و باهات درد دل کنم و تو آرومم کنی و موهامو ببوسی و بارها و بارها بگی که دوستت دارم و بازم بگی که اون چند وقتی که با هم بودیم بهترین دوران زندگیمون بود
.
.
Thursday, September 30, 2010
شبانه
ظرفهای شام رو جمع کردم و ماشین ظرفشویی را روشن کردم
اسباب بازیها و مداد رنگی ها و توپهارو از دور بر جمع کردم
لباس نی نی را عوض کردم و براش کتاب خوندم و خوابوندمش
آرایشم رو پاک کردم و صورتمو شستم و کرم مرطوب کننده و دور چشم زدم
یه لیوان شیر خوردم و مسواک زدم
ساعت 1بعد ازنیمه شبه و تازه اومدم اینجا تا چند دقیقه ای هم مال خودم باشم و تو این دنیایی مجازی از دور و برم فاصله بگیرم و با خودم و دوستان مجازی ام تنها باشم
.
اسباب بازیها و مداد رنگی ها و توپهارو از دور بر جمع کردم
لباس نی نی را عوض کردم و براش کتاب خوندم و خوابوندمش
آرایشم رو پاک کردم و صورتمو شستم و کرم مرطوب کننده و دور چشم زدم
یه لیوان شیر خوردم و مسواک زدم
ساعت 1بعد ازنیمه شبه و تازه اومدم اینجا تا چند دقیقه ای هم مال خودم باشم و تو این دنیایی مجازی از دور و برم فاصله بگیرم و با خودم و دوستان مجازی ام تنها باشم
.
Wednesday, September 8, 2010
Monday, September 6, 2010
صدای تو
وقتی صدات رو می شنوم تا چند وقت شارژم ولی بعدش دیگه همش میخوام تو پیشم باشی و فقط صدای تو تو گوشم زمزمه بشه
دلم میخواد تنهایی هامو تو پر کنی
دلم میخواد نیمه شبها که خوابم نمیبره باهات حرف بزنم
دلم میخواد مثل اون قدیم ها وقتی که تنهام بیایی پیشم
خیلی چیزای دیگه هم دلم میخواد ولی میدونم که نمیشه
...
.
دلم میخواد تنهایی هامو تو پر کنی
دلم میخواد نیمه شبها که خوابم نمیبره باهات حرف بزنم
دلم میخواد مثل اون قدیم ها وقتی که تنهام بیایی پیشم
خیلی چیزای دیگه هم دلم میخواد ولی میدونم که نمیشه
...
.
Monday, August 30, 2010
Monday, August 9, 2010
قول بده
فکر اینکه ممکنه یه نفر رو بیشتر از من دوست داشته باشی عذابم میده
بهم قول بده هیچوقت کسی رو به اندازه ای که عاشق من بودی دوست نداشته باشی
.
بهم قول بده هیچوقت کسی رو به اندازه ای که عاشق من بودی دوست نداشته باشی
.
Saturday, August 7, 2010
Sunday, July 18, 2010
Wednesday, July 14, 2010
Monday, July 5, 2010
face book
پرو فایلتو تو فیس بوک پیدا کردم ولی نمیدونم چرا خوشحال شدم.
راستش خوشحال نشدم ولی یه حس عجیب داشتم.
دلم نمیخواست تو رو با بقیه شریک بشم حتی باعکسات توی یه فضای مجازی
میخوام فقط مال خودم باشی حتی اگه هفته ها باهات حرف نزنم و یا سالها ندیده باشمت
.
راستش خوشحال نشدم ولی یه حس عجیب داشتم.
دلم نمیخواست تو رو با بقیه شریک بشم حتی باعکسات توی یه فضای مجازی
میخوام فقط مال خودم باشی حتی اگه هفته ها باهات حرف نزنم و یا سالها ندیده باشمت
.
Friday, July 2, 2010
Wednesday, June 23, 2010
Wednesday, June 16, 2010
شکر
وقتی نی نی میخواد بخوابه دستای کوچولوشو دور گردنم حلقه می کنه و صورت نرمشو به صورتم میچسبونه و چشماشو میبنده و من براش لالایی می خونم و تو همون وضعیت خوابش می بره و من دلم نمیاد که دستاشو از دور گردنم باز کنم و فقط به نفس کشیدنهای منظمش نگاه می کنم و دیگه چیزی از خدا نمیخوام
.
.
Tuesday, June 15, 2010
دلم میخواهد...اما
سلام
حرف تازه ای ندارم که بنویسم. مثل همیشه دلتنگت هستم
دلم برای تکیه دادن به شانه هایت و گم شدن در آغوشت پر می کشد
دلم می خواهد چشم هایم را ببندم و گرمی سر انگشتانت را که موهایم را نوازش می کند حس کنم و زمزمه های عاشقانه ات را بشنوم
دلم می خواهد بارها و بارها دوستت دارم را از زبانت بشنوم که نه فقط با حرف بلکه در نگاهت موج میزند
دلم میخواهد بگویی که بی اندازه دلتنگ منی
دلم میخواهد بگویی که زندگی ات بدون من معنا ندارد
دلم میخواهد ساعتها کنارت دراز بکشم و فقط ضربان قلبهایمان باشد که سکوت را بشکند
...
.
حرف تازه ای ندارم که بنویسم. مثل همیشه دلتنگت هستم
دلم برای تکیه دادن به شانه هایت و گم شدن در آغوشت پر می کشد
دلم می خواهد چشم هایم را ببندم و گرمی سر انگشتانت را که موهایم را نوازش می کند حس کنم و زمزمه های عاشقانه ات را بشنوم
دلم می خواهد بارها و بارها دوستت دارم را از زبانت بشنوم که نه فقط با حرف بلکه در نگاهت موج میزند
دلم میخواهد بگویی که بی اندازه دلتنگ منی
دلم میخواهد بگویی که زندگی ات بدون من معنا ندارد
دلم میخواهد ساعتها کنارت دراز بکشم و فقط ضربان قلبهایمان باشد که سکوت را بشکند
...
.
Tuesday, June 8, 2010
Monday, May 31, 2010
Thursday, May 6, 2010
Tuesday, April 27, 2010
Wednesday, April 21, 2010
just friend
بالاخره بعد از یکسال زنگ زدی
سعی کردم زیاد ذوق زده نشم و خیلی عادی باهات حرف زدم. فکر کنم دیگه حالا ما فقط دوستیم و بقول آمریکایی ها
: just friend
.
سعی کردم زیاد ذوق زده نشم و خیلی عادی باهات حرف زدم. فکر کنم دیگه حالا ما فقط دوستیم و بقول آمریکایی ها
: just friend
.
Saturday, March 27, 2010
Sunday, February 28, 2010
اعداد بی معنی
چهار ساله که نبوسیدمت
دو ساله که ندیدمت
یک ساله که باهات حرف نزدم
و چند ماهه که خیلی کم بهت فکر میکنم
.
دو ساله که ندیدمت
یک ساله که باهات حرف نزدم
و چند ماهه که خیلی کم بهت فکر میکنم
.
Sunday, February 14, 2010
والنتاین
امسال هم هیشکی برام گل و شکلات و عروسک نخرید
هیشکی منو شام نبرد بیرون
هیشکی والنتاین رو با یه جمله عاشقانه قشنگتر نکرد
هیشکی ...حتی تو
.
هیشکی منو شام نبرد بیرون
هیشکی والنتاین رو با یه جمله عاشقانه قشنگتر نکرد
هیشکی ...حتی تو
.
Monday, February 8, 2010
بازم نی نی
کلی نقشه میکشم که وقتی نی نی خوابید چه کارهایی انجام بدم ولی وقتی که خوابش میبره بازم کنارش دراز می کشم و بهش نگاه میکنم
.
.
Sunday, January 10, 2010
دلتنگی های من تمامی ندارد
نی نی حسابی بزرگ شده. راه میره و کلمه میگه و جمله های دو حرفی بلده . هشت تا دندون داره . و در مورد همه چی میخواد اظهار نظرکنه... و هنوز هیچی نشده دلم برای نوزادی هاش تنگ شده
.
.
Subscribe to:
Posts (Atom)