Tuesday, June 15, 2010

دلم میخواهد...اما

سلام
حرف تازه ای ندارم که بنویسم. مثل همیشه دلتنگت هستم
دلم برای تکیه دادن به شانه هایت و گم شدن در آغوشت پر می کشد
دلم می خواهد چشم هایم را ببندم و گرمی سر انگشتانت را که موهایم را نوازش می کند حس کنم و زمزمه های عاشقانه ات را بشنوم
دلم می خواهد بارها و بارها دوستت دارم را از زبانت بشنوم که نه فقط با حرف بلکه در نگاهت موج میزند
دلم میخواهد بگویی که بی اندازه دلتنگ منی
دلم میخواهد بگویی که زندگی ات بدون من معنا ندارد
دلم میخواهد ساعتها کنارت دراز بکشم و فقط ضربان قلبهایمان باشد که سکوت را بشکند
...

.

No comments: