Saturday, January 26, 2008

نامه ها


سلام

حال همه ما خوب است

ملالي نيست جز گم شدن گاه به گاه خيالي دور كه مردم آن را شادماني بي سبب ميگويند

با اين همه عمري اگر باقي بود طوري آن را سپري ميكنيم

كه نه زانوي آهوي بي جفت بلرزد و نه اين دل ناماندگار بي درمان

من خودم هستم ، بي خود آينه رو به روي خاطره مگير

هيچ اتفاقي رخ نداده است

تنها شبي هفت ساله خوابيدم و بامدادي هزارساله برخواستم

دارم هي پا به پاي نرفتن صبوري ميكنم

صبوري ميكنم تا تمام كلمات عاقل شوند

صبوري ميكنم تا ترنم نام تو در ترانه كاملتر شود

صبوري ميكنم تا طلوع تبسم تا سهم سايه

تا مرگ خسته از دق الباب نوبتم

آهسته ، زير لب ، چيزي ، حرفي ، سخني بگو

مثلاً وقت بسيار است و دوباره بازخواهم گشت

باران مي آيد

و ما تا فرصت سلامي ديگر خانه نشين ميشويم

كاش نامه را به خط گريه مينوشتم

تنها تكرار نام توست كه مي گويد ديدگانت خواهران بارانند

سرانجام باورت مي كنند

بايد اين كوچه نشينان ساده بدانند

كه جرم باد ز بودن بافته هاي رويا نبوده است

گريه نكن !

راهمان دور دلمان كنارهمين گريستن است

دوباره به ديدنت مي آيم

مي توانم كنار تو باشم و باز بي آواز از اين هم همه بگذرم ؟

اشتباه از ما بود

كه خواب سرچشمه را در خيال پياله مي ديديم

دستمان خالي

دلهامان پر

گفتگوهامان مثلاً ما ...

حالا مهم نيست

مهم نيست كه تشنه به روياي آب ميميريم

از خانه كه مي آيي

يك دستمال سپيد ، پاكتي سيگار ، گزينه شعر فروغ

و تحملي طولاني بياور

احتمال گريستن ما بسيار است

بي قرار بي قرار

مي خواهم بروم ، مي خواهم بمانم

نگفتمت وقتي خاموشم تو در مزن

مي خواهم به رواج عدالت آدمي بينديشم

مي خواهم ساده باشم

امروز هم كسي اگر صدايم كرد

بگو خانه نيست

بگو رفته است شمال

مي خواهم به جنوب بينديشم

مي ترسم ، مضطربم

و با آنكه ميترسم و مضطربم

باز با تو تا آخر دنيا خواهم آمد

مي آيم كنار گفتگويي ساده

تمام روياهايت را بيدار ميكنم

و آهسته و زيرلب ميگويم

برايت آب آورده ام تشته نيستي ؟

مي آيي همسفر شويم ؟

مشكلي پيش نمي آيد

كاري به كار ما ندارند

نه كرم شبتاب و نه كژدم زرد

وقتي دستمان به آسمان رسيد

وقتي كه بر آن بلندي كبود نشستيم

ديگر دست كسي به ما نخواهد رسيد

غروب است

با آنكه ميترسم و با آنكه سخت مضطربم

باز با تو تا آخر دنيا خواهم آمد

اگر مي آمدي مي دانستي

چرا هميشه رفتن به سوي حريم علاقه آسان و بازآمدن از تصرف بوسه دشوار است

خداحافظ ... !

خداحافظ پرده نشين محفوظ گريه ها

خداحافظ عزيز بوسه هاي معصوم هفده سالگي

خداحافظ ... !


شعر از علي صالحي انتخاب شده از مجموعه نامه ها



1 comment:

امیرحسین said...

از اول همه رو خوندم. همه رو...